سفارش تبلیغ
صبا ویژن











آسمان مال من ...

«اگر» را بردند پیش متخصصین و گفتند بکارید تا ببینیم چغندر از آن سبز می شود یا نه ، متخصصین همه شان جمع شدند و تمام فکر خودشان را روی هم ریختند و آن را کاشتند . اما هویچ هم در نیامد «فضلا من الچغندر (این هم به عشق طلبه ها گل ) » این بار موسسه ای از اروپا آمد و حسابی سلول های «اگر» را شلم شوروا داد و آن را کاشت و اطمینان داد تا یک ماه دیگر شاهد روییدن چغندر خواهید بود . چندین ماه گذشت اما چغندر در نیامد اروپایی ها بعد از بررسی های متعدد فهمیدند «اگر» را ( دقیقا مثل ؟؟؟ خودشان ) چپکی کاشته اند . برای همین ایندفعه «اگر » را راستکی کاشتند و یک ماه صبر کردند . چغندر بیرون آمد .
اروپایی ها این حادثه را در بوق چباندند از این بوق های گاوی و خبرنگاران هم ، بیچاره ها از همه جا بی خبر تا در توان داشتند ، فیلم و عکس گرفتند . خلاصه کار به جایی رسید که سوسک های داخل دستشویی هم از این ماجرا با خبر شدند .
بعد از مدتی که آب ها از آسیاب افتاد و سر متخصصین مذکور خلوت شد کمی کله شان را به کار انداختند و با خودشان گفتند « حالا ما از « اگر» چغندر درآوردیم چه فایده ای برایمان داشت » آنها که می خواستند از این ماجرا هر طور شده فایده ای بیرون بکشند گفتند:
«چون از «اگر» چغندر در می آید پس اگر ایران انرژی هسته ای داشته باشد ممکن است آن «اگر» را بکارد و از آن بمب چغندری بدست بیاورد و آنوقت مصالح بین الملل کاملا چغندری خواهد شد »


نوشته شده در چهارشنبه 85/9/29ساعت 2:1 عصر توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |


Design By : Pichak