سفارش تبلیغ
صبا ویژن











آسمان مال من ...

ساقیا از سر بنه این خواب را
آب ده این سینه پر تاب را
جام می را آب آتش بار کن
از صراحی دیده ای خونبار کن
مطربا یکدم به کف نه بربطی
زورق تن را بیفکن در شطی
خیز و بگریز از جهان عقل و هوش
برنوای ابلهی انداز گوش
خیزو بگریز از جهان پر غرور
تا نیارد بر تو عقل و هوش زور
ابلهی بی آفت و عقل آفت است
عقل بند پا و دام کلفت است
عقل بنشست آنگهی که عشق خاست
عقل را با عشق الفت از کجاست

این شعرهای زیبا قسمتی از مثنوی ملاصدرا سات اون چند بیت اولی رو توی سریال روشن تر از خاموشی یکی از خواننده ها می خوند .
بقیه ابیات هم هر چند باور کردنش مشکله ولی از ملاصداری فیلسوف عقل گرا است . ملاصدرا وقتی تبعید به کهک شد . گوشه گیری و انزوا کرد و حتی کتاب نمی نوشت درس نمی داد البته اوایلش . و فقط به ریاضات و عبادات مشغول بودن اینکه درهای غیبی بر روحش باز شد و آنچه را که با علم ثابت کرده بود به قلب درک کرد . ملاصدرا توی مقدمه ی تفسیر سوره ی واقعه می گه : بیش از این بسیار به بحث و تکرار مطالب و مطالعه ی کتابهای حکیمان و صاحب نظران سرگرم بوده ام تا بدان جا که می پنداشتم چیزی شده ام ! اما پس از آنکه دیده گشودم و به خویشتن نگریستم ، دانستم جز اندکی فلسفه اولی و مباحث تنزیه ی واجب الوجود از صفات ممکنات و کمی در موضوع معاد و نفوس آدمیان چیزی نمی دانم از علوم راستین و حقایق آشکاری که تنها به نیروی ذوق و وجدان شناخته می شود بی بهره ام.
و بعد از مدتی که توی این وضعیت در کهک زندگی کرد :

رازهای الهی به لطف الهی ریافتم رازهائی که از آنها بی خبر مانده بودم و در موردی که پیش ازآن بر من آشکار نگردیده بود . هر چه را که با کمک برهان می دانستم ، با شهود وعیان روشن تر مشاهده کردم . از اسرار الهی و حقایق ربانی و (مقدمه اسفار ) بعد از اینکه حسابی روح و جانش پر از نور هدایت و حقایق ماوراء طبیعی شد به فکر افتاد

که آنچه را به دل دیده ، با عقل اثبات کند : رحمت الهی بر آن تعلق گرفت که معانی منکشف از عالم اسرار و انوار فائض از نور الانورا بیش از این در پرده استتار نماند و از سوی خدا ملهم شدم که جرعه ای از آن افاضات ربانی را به تشنگان ....
یه نویسنده توی یک کتاب پرداخته بود به اینکه عرفا عقل گریزند و حسابی تپیده بود به اینها که چرا موهبت الهی یعنی عقل رو اینطوری زیر پا له می کنید ؟
و گفته بود به هر حال عرفا چون عقل رو قبول ندارند پس ما هم اونها رو قبول نداریم ، و اصلا یه ذره مخش رو نجنبونده بود که اگه عقل گریزند پس این ملاصدرای که قبل از فیلسوف بودنش عارفه چطور اینقدر اثر فلسفی و عقل داره آخه ؟ و فقط حتما چشمش از بین اینهمه مطالب مختلف به چهار تا شعر ملاصدرا افتاده بود که خوندید . و جالب تراینکه بیت بعد از همین اشعار نخونده بود : عقل ما را سوی بی عقلی کشید آن چنین عقلی در این عالم که دید . اصلا عرفا تمام این عقل و فلسفه و علم و ... رو فقط به عنوان مقدمه قبول دارند تا آدم توی سیر عرفانی ( بدون سیر عقلی ) و معلق بی دست ترند و مثل خیلی از افراد دیگه راهی خانقاه ها نشه . تا یه خواب دید نگه « از سوی اما القائم آمده ام » و بعد کلی چرت و پرت برای مردم سر هم کنه ، البته نه دروغ بلکه واقعا فکر می کنه نائب خاصه ی امام الزمانه . ( آخنر متن بگم که این متن های اسفار و .. که توی متن آمد رو یه وقت فکر نکنید خودم رفتم اسفار رو دست گرفتم و نوشتم .
از مقدمه کتاب ایقاض الناعین از ملاصدار ، که آقای محسن مویدی نوشته بودند درآوردم )
با تشکر احمدی

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 85/10/5ساعت 10:41 صبح توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |


Design By : Pichak