سفارش تبلیغ
صبا ویژن











آسمان مال من ...

یاد خدا
از دانشمندی پرسیدند: کسی که قرآن می خواند و نمی داند که چه می خواند، آیا هیچ اثری دارد؟ گفت: کسی که دارو می خورد و نمی داند که چه می خورد، اثر می کند؟ چگونه خواهد بود اگر بداند که چه می خواند.

 

    احسان و نیکی
    از کنفوسیوس پرسیدند: آیا با یک کلمه می توان تمام زندگی را روشن و پاک نگه داشت؟ گفت: بله. پرسیدند آن کلمه کدام است؟ گفت: آن کلمه «محبت به دیگران است» است.

 

    خداشناسی
    بزرگی در جمع یاران خود گفت: هیچ کس خدا را نشناخته است! به او گفتند: ای شیخ یعنی چه؟ شیخ گفت: اگر مردم او را می شناختند، به جز او مشغول نبودند.

 

   شکر گزاری
   از یکی از بزرگان پرسیدند: شکر چیست؟ گفت: شکر آن است که نعمت های خدا را در راه معصیت به کار نبری.

 

 


 


نوشته شده در چهارشنبه 87/10/25ساعت 2:6 عصر توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |

راه مهدی (ع) ادامه راه حسین (ع) است و انتظار‍، ادامه عاشورا و برآمده از آن. برای ما دورماندگان از صحنه عاشورا، یگانه را، ثبت نام در کلاس انتظار است و درآمدن در خیل منتظران که حقیقت انتظار، همان در خیل و خیمه حسین (ع) بودن است.
آنان که در کربلا چکاچک شمشیرها را نچشیدند، باید مرارت انتظار را به جان بخرند. عاشورائیان، پیمان خود را به پایان بردند و مهدویان به کوله بار فرهنگ شهادت، چشم انتظارند تا آن عهدی را که با خدا و رسول بر پاسداری از حرم و حریم ثارالله بسته اند، به انجام برسانند؛ «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر»
از حضرت سکینه نقل می کنند که فرمود: پدرم در کربلا رو به اصحابش گفت: غریب و تنها، عطشان و بی کس، کشته می شود، کسی که او را یاری کند، مرا و فرزندش مهدی(ع) را یاری کرده است و هر کس به زبان خود، ما را یاری کند، فردای قیامت در حزب ما خواهد بود. ( معالی السبطین، ج1، ص 208.
صدای ناله جان سوز مولایمان از میان سرهای ناحیه مقدسه، به گوش جان می رسد که: اگر زمانه مرا به تاخیر انداخت و از یاریت بازم داشت و نتوانستم در رکاب تو با دشمنانت بجنگم، ولی از بام تا شام در یاد تو سرشک غم از دیده می بارم و به جای اشک خون می گریم.
میان یاران مهدی و حسین (ع) نیز شباهت های فراوانی وجود دارد. یاران حسین بهترین یاران و فدایی او بودند. اینان از معرفت، محبت، اطاعت و تسلیم در برابر امام خود سبقت می گرفتند ودر اجرای خواسته ها و اوامر او و در عبادت و اخلاص و شجاعت یگانه دوران بودند . یاران مهدی(عج) نیز چنین اند؛ «آنها مطیع تر از کنیز در برابر مولای خود هستند.( بحارالانوار، ج 53، ص 308
فرهنگ عاشورا زمینه ساز فرهنگ انتظار است. انتظار ادامه عاشورا است، و چشم به راه حسین دیگری نشستن در کربلایی به وسعت جهان، فرهنگ عاشورا آن چنان در روح بشر رسوخ کرده و آتش عشقش، شراره ای در دل ها انداخته که بدون تردید موثرترین و پایدارترین عامل فرهنگ ساز، برای شیعیان و تمامی انسان های آزاده عالم است.
به گفته امام راحل هر چه داریم از محرم و صفر داریم.


نوشته شده در سه شنبه 87/10/10ساعت 12:6 عصر توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |

یکی از سایت های مذهبی که در محیط مجازی، در زمینه تشیع و اهل بیت(ع) مشغول به فعالیت است، شبکه اطلاع رسانی امام حسین(ع) می باشد. این سایت از دوازده بخش مقالات، کتابخانه، احادیث، مجموعه صوتی، ادعیه و زیارات، داستان ها، اشعار‍‍، تصاویر، تالار گفتمان، پرسش و پاسخ، معرفی سایت ها و پخش زنده تشکیل شده است.
علاقه مندان می توانند با مراجعه به نشانی http://www.imamhossein.net/ از این سایت دیدن کنند.


نوشته شده در دوشنبه 87/10/9ساعت 2:23 عصر توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |

 

l

اهل حریم مصطفی چون طایر بی پر شدند / غلطان به خاک کربلا اولا پیغمبر شدند
زاری کنان جن و ملک / گه بر سماء گر بر سمک
از گردش چرغ فلک / بی یار و بی یاور شدند
آن پادشاه بی قرین / افتاده چون از صدر زین
پس حمله ور آن مشرکین / بر سبط پیغمبر شدند
از خیمه گاه انس و جان / ر خواست بانگ الامان
اهل حرم زاری کنان / بر درگه داور شدند
آن هل بیت بی نوا / اندر زمین کربلا
از جور شمر بی حیا / بی قاسم و اکبر شدند
آل حسین زاری کنان / بهر شهید انس و جان
از ظلم قوم کافران / بی چادر و معجر شدند
زان کوفیان پر جفا / از دست شمر بی حیا
اولاد پاک مصطفی / در کربلا بی سر شدند

 

 

 


نوشته شده در یکشنبه 87/10/8ساعت 10:28 صبح توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |

 

هر جا دلم بخواهد

چون میهمان بسفره پر ناز و نعمتی

خواندی مرا ببستر وصل خود ای «پری»

هر جا دلم بخواهد, من دست می برم

دیگر مگو: «ببین بکجا دست می بری!»

 

با میهمان مگوی: «بنوش این, منوش آن»

ای میزبان که پر گل نازست بسترت

بگذار مست مست بیفتم کنار تو

بگذار هر چه هست بنوشم ز ساغرت

 

هر جا دلم بخواهد, آری, چنین خوش ست

باید درید هر چه شود بین ما حجاب

باید شکست هر چه شود سد راه وصل

دیوانه بود باید و مست و خوش و خراب

 

گه می چرم چو آهوی مستی, به دست و لب

در دشت گیسوی تو که صاف ست و بی شکن

گه می پرم چو بلبل سرگشته, با نگاه

بر گرد آن دو نوگل پنهان به پیرهن

 

هر جا دلم بخواهد, آری بشرم و شوق

دستم حزد بجانب پستان نرم تو

واندردلم شکفته شود صد گل از غرور

چون بینم آن دو گونة گلگون ز شرم تو

 

تو خنده زن چو کبک, گریزنده چون غزال,

من در پیت چو در پی آهو پلنگ مست

وانگه ترا بگیرم و دستان من روند

هر جا دلم بخواهد, آری چنین خوش ست

 

چشمان شاد گرسنه مستم دود حریص

بر پیکر برهنة پر نور و صاف تو

بر مرمر ملایم جاندارو گرم تو

بر روی و ران و گردن و پستان و ناف تو

 

کم کم بشوق دست نوازش کشم بر آن

«گلدیس» پاک و پردگی نازپرورت

هر جا دلم بخواهد, من دست می برم

ای میزبان که پر گل نازست بسترت

 

تو شوخ پند گوی, بخشم و بناز خوش

من مست پند نشنو, بی رحم, بی قرار

وآنگه دگر تو دانی و من, وین شب شگفت

وین کنج دنج و بستر خاموش و راز دار.

مهدی اخوان ثالث


نوشته شده در چهارشنبه 87/10/4ساعت 12:25 عصر توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |

فرق بین سکینه و اطمینان این است که:
الف)اطمینان صفتی است که شامل سکینه هم می شود.
ب) اطمینان، آرامشی دائمی است؛ ولی سکینه مرحله ای است .
ج) آخرین حد سکینه اطمینان است.
1. دوازده آیه قرآن در این باره می باشد. 2. روایات در موضوع سکینه در همین ارتباط است. 3. حضرت ابراهیم از خدا معجزاتی خواست تا به مقام اطمینان برسد (لیطمئن قلبی؛ بقره: 260) 4. یکی از آداب لازم در نماز، اطمینان و آرامش و تمرین برای کسب آن است. 5. در تفسیری از امام صادق(ع) درباره آیه (یا ایتها النفس المطمئنه ... ) وارد شده که فرمودند:
(در هنگام قبض روح مومن، رسول خدا(ص)، امیر المومنین(ع)، فاطمه، حسن، حسین(ع) و امامان از نسل آنها(ع) در برابر او مجسم می شوند. پس به وی گفته می شود: این رسول خدا و امیر المومنین فاطمه و حسن و حسین و ائمه (ع)، رفقا و همراهان تو هستند. حضرت فرمود: پس (مومن) چشمش را می گشاید و نگاه می کند و منادی از جانب رب العزه به روح مومن ندا می دهد: ای نفس آرامش یافته (به محمد و اهل بیت او (ع) به سوی پروردگارت باز گرد، خشنود (به ولایت) و خرسند (به پاداش)، پس به میان بندگان من (یعنی محمد و اهل بیت او) وارد شو و به بهشت من، در آن)؛ میزان الحکمه ح 14941


نوشته شده در چهارشنبه 87/10/4ساعت 10:50 صبح توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |

در تلاطم امواج عذاب، دستان نوح به سوی آسمان جوانه زد و هدایت ناشایستگان را از خداوند طلب کرد. کشتی بر موج عذاب سوار بود و نیکان در پناه آغوش مهر نوح، ایمن بودند . کشتی، دریا دریا، از صحنه های آشوب دور شد و طوفان تشنه و ویران گر بدکاری، رو به آرامی گذشت و بر ساحل امن مهرورزی پروردگار بر زمین نشست. کشتی نجات نوح بر کوه جودی فرود آمد و فصل رویشی دوباره از پس خاکستری روزهای متلاطم آغاز شد. نوح، پیاده می شود و تسبیح خدای می کند؛ آن چنان گرم و آشکارا که رگ های حیات را به وجد می آورد و خستگی و تشویش یاران دور می شود و کشتی هدایت، بر زلال ایمان و انسانیت، لنگر می اندازد و پرستوان خوش اقبال، به لحظه های پرواز می رسند. تندر عذاب باز می ایستد و ساعتی بعد، جز نیکان، پای بر ساحل آرام، نمی گذارند.
نوشته شده در دوشنبه 87/10/2ساعت 12:26 عصر توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |

آندره ژید، در مائده های زمینی، کار نویسنده ها را سخت می کند: «آن چه را دیگری می تواند به خوبی تو بنویسد و بگوید، ننویس و مگو در مورد خود، تنها به چیزی دلبسته باش که احساس می کنی دی هیج جا، جز در تو نیست . از خویش موجودی بیافرین که هیچ وجودی نتواند جانشین آن شود.»
تکرار، تقلید و عادت، ماده ای است که به محض برخورد با نوشته آن را مسموم می کند. نویسنده خوب باید هر چه زودتر، آنها را از آشپزخانه فکرش بیرون بیندازد.
تا نگاه می کنی، وقت رفتن است
آه، ناگهان، چه قدر زود
دیر می شود.»
وقتی مداد اندیشه، گوش شنوای کاغذهای سفید را پیدا می کند، به این زودی ها، دست بردار نیست. قرار بود سه صفحه بیش تر نشود. هنوز ماده های نوشته، بیرون این نوشته صف بسته اند تا نوبت به آنها برسد...
البته لباس آمار و اخبار به قد و قواره این متن، گشاد است.
تعریف و استدلال و استقرا هم بماند برای صاحبان ذوق و سلیقه. حکایت و لطیفه هم در گلستان سعدی، بهاری آفریده، شنیدنی.. وقت تمام است، حرف بسیار..
گوش های چه کسی خواهد شنید.
نوشته شده در یکشنبه 87/10/1ساعت 1:9 عصر توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |

افکار و عقاید اشو
او پیرو مکتب تتره بود. تتره، یکی از نحله های متاثر از فرهنگ هندویی، مکتب عرفانی و رازآلود است. در این مکتب، انسان باید از تمام لذات مادی بهره گیرد و در آن از ترک لذات دنیا و مادیات خبری نیست. لذا بهره گیری از لذایذ جنسی نیز در آن برجسته است. در این مکتب، مسایل سکس و جنسی به صورت غلوآمیزی تقدس می یابد و همین امر باعث سوء استفاده عده ای از بیماردلان و شیادان از تعالیم این مکتب می شود که اشو نیز یکی از این شیادان است. اتو به قدری در فحشا غوطه ور بود که جامعه فاسد آمریکا نیز تاب تحمل فساد او را نیاورد .
الف)‏مبانی
بخشی از مبانی او یوگاست و بخش دیگر، ایده های مکتب تاتریگ و بخش دیگری از تعالیم او ا بودا متاثر می باشد و تاثیراتی ار کبیر، شاعر عارف ایرانی الاصلی که در هند می زیست. پذیرفته است و تناسخ و روح و وحدت کیهانی، از مبانی اعتقادی مکتب اوست .
ب) اصول
از اصول مورد تاکید او عشق است و عشق، عصاره پیام اوست. او عشق را زیبا، لذت بخش اما بی هدف و بی مقصود می داند و رسیدن به عشق را از طریق قطب مخالف، امکان پذیر می داند. مانند عشق مرد به زن یا زن به مرد. این اصل که ریشه در مکتب تتره دارد از مهم ترین ابزارها برای ترویج فحشا و زنا در بین پیروان مکتب تازه تاسیس تتره ای است ، به گونه ای که مجالس زنای دسته جمعی در این مکتب با نام فحشای مقدس صورت می گیرد .
یکی از اقدامات طرفداران اشوه، راه اندازی رمس و همراه با تبلیغات گسترده اشو پارک هاست که جذابیت زیادی برای برخی افراد و نیز گردشگران بازدید کننده از هند برخوردار است و شعبه هایی از آن نیز در دیگر کشورها تاسیس شده است. در این مکان ها نوعی زندگی زناشوئی و جمعی فارغ از قیود اخلاقی و رسمی ازدواج می شود و هوادران این نوع زندگی، سبک زیستن خود را راهی برای رهایی از قید و بندهای اخلاقی و اجتماعی دانتسه اند .
او در مورد بت پرستی می گوید: خداوند در همه جا هست: پس چگونه می تواند در بت ها نباشد. پس او در یک بت سنگی نیز هست. اگر او در یک قطعه سنگ معمولی وجود دارد. پس چرا در یک سنگ کنده کاری شده نباشد؟
از نگاه آمار
بر طبق آمار، تعداد این فرقه ها در آغاز دهه 70 میلادی در غرب، 78 فرقه و در آغاز دهه 90 میلادی 350 فرقه بود، ولی امروزه تعداد آنها در غرب بیش از 2500 فرقه می باشد که این فرقه های شبه عرفانی بر هفت محور کلی تقسیم می شوند:
عرفان های هندی --- عرفان های آمریکایی -- عرفان مسیحیت -- عرفان یهود -- عرفان چینی -- فراعلم (فراروان شناسی ) زبان تصویری یا سینمای ماورا
از این فرقه ها و جریان های معنویت گرای نوظهور به نام ادیان عصر جدید، ادیان بدیل، ادیان مجازی و .. یاد می شود، ولی بیش تر به عنوان جنبش های نوپدید دینی در دنیا شناخته می شوند.
نوشته شده در شنبه 87/9/30ساعت 1:42 عصر توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |

تاریخچه
اُشوه، متولد سال 1931 میلادی و متوفای 1990 می باشد. وی در روستای «کوچوادا» در استان مادیاپرادش هند به دنیا آمد و به گفته خودش در 21 سالگی در پی حادثه ای به اشراق رسید. او در سال 1953 از دانشگاه سائوگر در رشته فلسفه دانش آموخته شد و در سال 1974 در یونای هند، مرکزی برای آموزش مراقبه تاسیس کرد.
نشریه سالندی تامیز در لندن، او را به عنوان «یکی از هزاران آینده ساز قرن بیستم» و نشریه ساندی میددی تایمز هندوستان، او را به عنوان یکی از ده موردی که سرنوشت کشور هند را تغییر داده اند، در کنار گاندی، نهرووبودا نام برده است. اشو در سال 1980 با دعوت مریدانش به نام سان سین (دوست داران عشق) به آمریکا رفت؛ ولی به دلیل استقبال از تعالیمش در آن جا ماندگار شد. او مردی هرزه و فاسد الاخلاق بود و انحرافات جنسی در او به حدی رسید که حتی پیروانش معتقدند که فساد او به قدری بالا گرفت که ارزش های جامعه آمریکا را زیر سوال برده بود. به همین خاطر سران آمریکا به واسطه احساس خطری که از فساد اخلاقی و جنسی او می کردند، او را در سال 1985 میلادی از آمریکا اخراج کردند .
اشوه، هفت هزار سخنرانی کرده که سخنانش در هفتصد و پنجاه کتاب گردآوری شده است. مریدانش سخنانش را نوشته اند؛ ولی اشوه اجازه ویرایش به سخنان را نداده و گفته است مطالب را همان طور که کفته ام باید به دیگران و نسل های آینده منتقل شود. از میان هفتصد و پنجاه کتاب، حدود هفتاد کتاب _ از جمله کتاب مراقبه های اشو که یکی از مهم ترین کتاب های اوست _ به فارسی ترجمه شده است. اشوه، جملات بسیار زیادی در باب عشق دارد. حاصل هفتاد کتاب اشوه در یک جمله می توان بازگو کرد: عشقی که اشو از آن می گوید این است که عشق همانند درخت است. درخت دو سر دارد؛ از یک طرف ریشه در زمین دارد و از سوی دیگر برگ ها، تنه و شاخه به سمت آسمان .
اشو می گوید به میزانی که ریشه درخت در زمین فرو رود، شاخه های آن به سمت آسمان بلند می شود. نسبت عکس است میان ارتفاع شاخه و ریشه دواندن ریشه در درون خاک.  عشق، تعالی است اما از خاک شروع می شود، اگر عشق در خاک جایی نداشته باشد، هرگز به آسمان بلند نمی شود (مانند درخت). از این رو، عشق با قداستی که شروع می شود به عشق خاکی می رسد.
عشق خاکی، عشق زمینی است و عشق زمینی که اشو از آن می گوید چیزی جز سکس نیست.
لذا پایان معنویت و نهایت عرفان اشو عشق است؛ آن هم عشق زمینی و دنیوی ( یعنی سکس)
عرفان اشو، عرفانی بدون شریعت است؛ عرفان بدون خدا!
چنان که از سخنان او بر می آید و همگان بر آن اتفاق دارند، او شخصیتی بسیار متکبر و مغرور بود؛ به گونه ای که حتی پیروان او می گویند که اعاهایش گوش فلک را کر می کرد و روح انسان از شنیدن آن همه خودستایی آزرده می شد.


ادامه دارد


نوشته شده در پنج شنبه 87/9/28ساعت 10:29 صبح توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak