سفارش تبلیغ
صبا ویژن











آسمان مال من ...

نطفه آسمان که ....

پنج شنبه 6 بهمن 84 است ، آرام و ساکت مثل بچه های خوب نشسته ام ، اما دور و برم داد و قال زیاد است . « اگر بار بشکنه من ، تاوونش را می دهم » پا دو راننده ها داد می زنند مشد مشد . هوا خنک و بارانی است ، برای همین مسافر کم دارند .

باور کن ،‏خودشان را می کشند، به هر آب و آتشی می زنند تا ، یک مسافر گیر بیاورند .
یک گارچی برای در امان ماندن از باران ، بارونی درست کرده است دو طرف پلاستیک زباله را سوراخ کرده است به جای آُستین ،‏ما بین دو طف هم ، یقه باز کرده و پوشیده است . شده جلیقه خبرنگاری این ابتکار ساده ، فرزند احتیاج و ذهن خلاق پیرمرد است  هر ابتکاری از نکاح احتیاج و ذهن خلاق سرچشمه می گیرد و هر پدیده ای هر چه باشد از نکاح پدید آمده است و این همان نکاح ساری است که عرفا به آن معتقدند ، مثلا آسمان مرد است و زمین زن ، نطفه آسمان که باران باشد در رحم زمین یعنی خاک قرار می گیرد و با نطفه زمین یا همان بذر لقاح می یابد در نتیجه گیاه از رحم زمین متولد می شود .
آسمان مرد و زمین زن در خرد               آچه او انداخت این می پرورد
ساعت از چهار گذشت است ، باورم نمی شود از ساعت یازده صبح الافم دیگه کلافه شدم ، دوست دارم هر چی به دهانم می رسد نثار این ترمینال کنم ، خصوصا تعاونی 8 ، صبر کن بگویم اقلکا دلم خالی شود ، این ترمینال از پس ترتر کرده ، تر شده است ها ، خوب خوردی ، من رو الاف می کنی ها .
بالاخره اتوبوس خان ، سرشان فروزداری کرده راه افتادند .

 

 

 

 

 


نوشته شده در یکشنبه 85/8/28ساعت 11:13 عصر توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |


Design By : Pichak