سفارش تبلیغ
صبا ویژن











آسمان مال من ...

 

هر جا دلم بخواهد

چون میهمان بسفره پر ناز و نعمتی

خواندی مرا ببستر وصل خود ای «پری»

هر جا دلم بخواهد, من دست می برم

دیگر مگو: «ببین بکجا دست می بری!»

 

با میهمان مگوی: «بنوش این, منوش آن»

ای میزبان که پر گل نازست بسترت

بگذار مست مست بیفتم کنار تو

بگذار هر چه هست بنوشم ز ساغرت

 

هر جا دلم بخواهد, آری, چنین خوش ست

باید درید هر چه شود بین ما حجاب

باید شکست هر چه شود سد راه وصل

دیوانه بود باید و مست و خوش و خراب

 

گه می چرم چو آهوی مستی, به دست و لب

در دشت گیسوی تو که صاف ست و بی شکن

گه می پرم چو بلبل سرگشته, با نگاه

بر گرد آن دو نوگل پنهان به پیرهن

 

هر جا دلم بخواهد, آری بشرم و شوق

دستم حزد بجانب پستان نرم تو

واندردلم شکفته شود صد گل از غرور

چون بینم آن دو گونة گلگون ز شرم تو

 

تو خنده زن چو کبک, گریزنده چون غزال,

من در پیت چو در پی آهو پلنگ مست

وانگه ترا بگیرم و دستان من روند

هر جا دلم بخواهد, آری چنین خوش ست

 

چشمان شاد گرسنه مستم دود حریص

بر پیکر برهنة پر نور و صاف تو

بر مرمر ملایم جاندارو گرم تو

بر روی و ران و گردن و پستان و ناف تو

 

کم کم بشوق دست نوازش کشم بر آن

«گلدیس» پاک و پردگی نازپرورت

هر جا دلم بخواهد, من دست می برم

ای میزبان که پر گل نازست بسترت

 

تو شوخ پند گوی, بخشم و بناز خوش

من مست پند نشنو, بی رحم, بی قرار

وآنگه دگر تو دانی و من, وین شب شگفت

وین کنج دنج و بستر خاموش و راز دار.

مهدی اخوان ثالث


نوشته شده در چهارشنبه 87/10/4ساعت 12:25 عصر توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |


Design By : Pichak