سفارش تبلیغ
صبا ویژن











آسمان مال من ...

تو که جان جهانی و زنده ترین ،‏ تو که نبض زمانی و روح زمین قدمی ز حوالی من بگذر نفسی به کنار دلم بنشین تو و لحظه به لحظه جوانه زدن ، من و موی خیال تو شانه زدن من و راه هر آنچه بهانه زدن که بیا که چنان، که بیا که چنین نفسم تو که باشی زنده شوم همه تن تن قلب تپنده شوم که پری بزنم که پرنده شوم که هوایی تو که پرنده ترین همه شب من و سایه ی دلهره ها ، شب و شیون و ضجه ی زنجره ها تو بیا که از آن سوی پنجره ها برهانی ام از شب چله نشین تو که عطر بهاری و بوی خدا ، منم عاشق و بیدل و بی سر و پا تو بیا تو بیا تو بیا تو بیا به سراغ من این من خسته ترین همه شب من و باد گسسته عنان ، به سراغ صدای تو دور جهان بدویم و نیابیم از تو نشان ، تو کجای زمان؟ تو کجای زمین ؟ منم و دو سه شعر بریده زبان دو نگاه غریبه ی دل نگران چه بگویم از این هه درد نهان که بیا و بخوان که بیا و ببین .

«محمد حسین صفاریان »

 


نوشته شده در سه شنبه 85/9/7ساعت 1:31 عصر توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |


Design By : Pichak