آسمان مال من ...
شعر سهراب سهراب سپهری در سروده های اولیه خود در اکثر اشعارش بوی ناامید و یاس حس می شود و خالی از قالب خوب و جا افتاده است. ولی پس از مدتی قالبی نسبتا قوی برای اشعار خود پیدا کرده که در حال تکمیل کردن آن بوده است. بر آبی چین افتاد ، سیبی به زمین افتاد . ولی بعد از سفر به هندوستان، سهراب تحت تاثیر عرفان و عرفای هند قرار گرفت. هر کجا هستم باشم .
ولی باز هم اشعارش خالی از امید و شادی است که از اسم اشعارش هم این گونه تصور می شود. به عنوان مثال :
«شکپوی»
گامی ماند ، زنجره خواند .
همهمه ای : خندیدند. بزمی بود . برچیدند.
خوابی از چشمی بالا رفت . این رهرو تنها رفت ، بی ما رفت .
رشته گسست : من پنچم ، من تابم ، کوزه شکست : من آبم .
این سنگ پیوندش با من کو ؟ آن زنبور ، پروازش تا من کو ؟
نقشی پیدا ، آیینه کجا ؟ این لبخند ، لب ها کو ؟ موج آمد دریا کو ؟
می بویم ، بوآمد . از هر سو ، های آمد ، هو آمد ، من رفتم .
«او آمد . او آمد »
پس از آن دید سهراب سپهری به دنیا و زندگی تا حد بسیار زیادی تغییر پیدا کرد و اشعار خود را پر از امید و آرزو و عشق سروده است مانند:
آسمان مال من است .
پنجره ، فکر ،هوا ،عشق ، زمین مال من است .
چه اهمیت دارد .
گاه اگر می رویند .
قارچ های غربت؟
Design By : Pichak |