آسمان مال من ...
عشق موعود قبر بی نشان تبار عاشقی مکتب عشق عباس احمدی
می سوخت به سبک شمع، نه دود نداشت
می مرد ولی زخم نمک سود نداشت
بر وعده وعید عقل دل خوش می کرد
آن جامعه ای که عشق موعود نداشت
یک روز به آخر جهان مانده بیا
دل، یخزده روی دستمان مانده بیا
دنیا همه گور عاشقان است ، بیا
یک قبر هنوز بی نشان مانده بیا
تنهایی و عاشقی، تبارم این است
خون خوردن و انتظار، کارم این است
دو چشم همیشه خیس با یک دل تنگ
آقا همه دار و ندارم این است
سرمایه عاشقان هستی ناز است
با هیچ کسی مگو که این یک راز است
از شور دعای ندبه اش فهمیدم
که مکتب عشق ، جمعهها هم باز است
نوشته شده در پنج شنبه 85/12/24ساعت
9:47 صبح توسط احمدی عشق آبادی نظرات ( ) |
Design By : Pichak |