آسمان مال من ...
شخصی از حضرت رسول (ص) از فقر سوال کرد، حضرت فرمود: خزینه ای است از خزاین خدا. بار دوم پرسید، فرمود: کرامتی است از خدا. بار سوم باز پرسید، فرمود: چیزی است که نمی دهد خدا آن را مگر به پیغمبر مرسل یا مومنی که در نزد خدا کریم باشد و فرمود که : در بهشت غرفه ای است از یک دانه یاقوت سرخ که اهل بهشت نگاه به آن می کنند ، چنان که اهل زمین به ستارگان نظر می کنند. داخل آنجا نمی شود مگر پیغمبر فقیر یا مومن فقیر. از آن حضرت مروی است که : در روز قیامت فقرای امت من از قبر برنخواهد خواست مگر با جامه های سبز و گیسوان ایشان به در و یاقوت بافته شده خواهد بود. چون پیغمبران ایشان را ببیند، گویند: این ها ملائکه اند، وملائکه ایشان را ببینند، گویند: پیغمبرانند ایشان گویند: ما نه پیغمبریم نه ملک، بلکه طایفه ای از فقرای امت محمدیم. گویند: شما به چه عمل به این مرتبه رسیدید؟ ایشان جواب دهند: ما اعمال بسیار نداشتیم و روزها به روزه و شب ها به عبادت نگذراندیم، ولیکن نماز پنج گانه خود را به جا آوردیم و چون اسم محمد را می شنیدیم اشک ها بر رخسارهای خود فرو می ریختیم. معراج السعاده، ص 381 مفهوم شناسی قانون وراثت تا حدود وسیعی بر جهات جسمانی و روحانی انسان حاکم است و این قانون نیز با موضوع ازدواج و انتخاب همسر برای تولید نسل رابطه مستقیم دارد که راهنمائی های قرآن و احادیث را در این باره نباید از نظر دور داشت . شرایط همسر شایسته و اهمیت آن از نظر تولید نسل سالم و صالح شرایط همسر شایسته شرایط انعقاد نطفه (وظیفه مرد در تولید مثل کوتاه است؛ ولی از آن زن تقریبا 9 ماه به طول می انجامد . در این مدت به وسیله موادی که با خون مادر پس از تصفیه در خون به او می رسد، تغذیه و رشد می کند . علامه شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (ره) معروف به کمپانی در دوم محرم الحرام سال 1296 هجری قمری در شهر مقدس کاظمین زاده شد . بعضی منابع زادگاه ایشان را نجف اشرف ذکر کرده اند . این جوانه نورسته بوستان محمد آل الله ، در دو سالگی از نعمت مهر مادی محروم شد . خانواده او از خاندانهای معتبر و متدین نخجوان ( جمهوی آذربایجان کنونی) بودند که بعدها به اصفهان و سپس به کاظمین ، کوچیدند و پدر او - حاج محمد حسن بدل به تاجری موفق و پرخیر گردید و به دلیل دارا بودن شرکت حمل و نقل ، پسر او نیز در بین مردم به کمپانی معروف شد . علاوه بر آثار مکتوب و ادبی از جمله الاجتهاد و التقلید و العداله ،رساله ای در مشق ، نهایه الداریه و آثار متعدد دیگر ، به شعر و شناخت علامه از شعر می توان اشاره کرد. علامه غروی : تا در بیت الحرام از آتش بیگانه سوخت سینه ای کز معرفت گنیجنه اسرار بود وبلاگ نویس برتر نمایشگاه بین المللی قرآن : چکیده: مهتما گاندی زمان گفت ، اگر مسیحیان بر اساس ایمان خود می زیستند، هیچ هندویی در هندوستان باقی نمی ماند . او می دانست ، عقاید بنیادی مسیحیت - مثل جنگ با فقر ، مواظبت از کودکان ، عشق ورزیدن به دشمن خود ، دوری جستن از مادیات و فروتنی کردن - چه قدر نیرومند هستند . اگر کسی خود را مسیحی می نامد ، واقعا باید از این عقاید تبعیت کند . کربلا اخلاص و یکرنگی رمز موفقیت مومنان خداجوست . به جرات می توان گفت بزرگ ترین رمز موفقیت امام خمینی (ره) در بی نظیرترین انقلاب معاصر خلوص نیت و خدامحوری ایشان در به در به ثمر نشاندن این انقلاب عظیم بود . به جاست اینک که بیست و هشتمین بهار سبز آزادی مان را در سایه سار بیرق همیشه برافراشته ولایت فقیه به جشن نشسته ایم برای درک بهتر و لو اندک به بررسی این موضوع در زندگی فردی و اجتماعی ایشان بپردازیم . من وارستگی را بیشتر از محبت می ستایم ؛ زیرا محبت مرا مجبور می کند رنج هر چیز را برای خدا قبول کنم ،اما وارستگی مرا وادار می کند که جز خدا چیز دیگری را قبول نکنم و پیداست که قبول نکردن چیزی جز خدا بسیار بالاتر و شریف تر از قبول رنج همه چیز برای خداست ؛ زیرا در رنج بردن آدمی به واسطه آن چیزی که رنج آن را قبول کرده ، توجه به مخلوقات دارد و حال آن که در مقام وارستگی چیزی جز خدا را قبول نمی کند . می توانم این گونه اثبات کنم که هر چیزی را که انسان می پذیرد و قبول می کند به خاطر چیز دیگری است . به راستی هدف از زندگی چیست؟ و این حیات چه سودائی در پیش رو دارد . همانگونه که می دانید هدفهای زندگی از مسائل مهم انسان شناسی و یکی از اساسی ترین موضوعات زندگی آدمی است . اگر آدمی نتواند دریابد که «هدف از زندگی چیست» و پاسخی مناسب برای این پرسش نداشته باشد زندگی را پوچ و بی معنی خواهد یافت . همه فعالیتهای آگاهانه و ناآگاهانه انسان زمانی مفهوم خواهد داشت که هدف نهایی از زندگی روشن باشد . هدف فرد از کار کردن ، تحصیل علم ، توالد و تناسل و حتی غذا خوردن ادامه زندگی است و هدف از زندگی و ادامه آن، پایه نگرش انسان و جهان بینی او محسوب می شود . برخی کم بودن حد بوغ در زن و تقدم او در رسیدن به تکلیف را زحمتی زودرس برای او دانسته و از این جهت مرد را خوش شانس تر و برتر از ن داسنته اند . در حالی که می توان گفت : توفیق زن بیش از مرد است و اگر انسان تنزل کند دست کم باید بگوید زن همانند مرد است ؛ زیرا تقریبا شش سال قبل از این که مرد مکلف شود زن را ذات اقدس خداوند به حضور پذیرفته است . زن همین که از نه سالگی گذشت و وارد دهمین سال زندگی شد خداوند او را به حضور می پذیرد و با او سخن می گوید .
وراثت از نظر لغوی عبارت است از ارث بردن و انتقال حقوق و از نظر اصطلاحی عبارت است از نیروی طبیعی در موجود زنده که به وسیله آن صفات از اصل به نسل منتقل می شود خواه این صفات مخصوص این نسل باشد خواه مشترک میان تمام افراد این نوع یا بخشی از آن ها باشد .
در مورد انتخاب همسر به منظورایجاد و تولید نسل سالم و صالح احادیث و روایات فراوانی وجود دارد که بسیاری از آنها حاکی از اهمیت قانون وراثت و تاثیر عامل محیط می باشد. پیامبر اسلام برای تولید نسل بهتر دقیق ترین نکات را در امر انتخاب همسر گوشزد فرموده است .
1. تدین و تعهد .
2. حسن خلق
3.حسن خلقت چهره و اندام یا زیبایی و شادابی :
که این امر غالبا به کمک دین می آید و باعث جلوگیری مرد از انحراف و خلاف عفت می شود به این معنی که زیبایی زن غالبا مرد ها را از اجرای تمایلات غیر مشروع باز می دارد . پیامبر اسلام(ص) برای اطمینان خاطر مرد از زیبایی زن اجازه داد پیش از ازدواج مرد او را ببیند تا خاطر وی از نظر زیبایی و دلپسندی زن مطمئن گردد.
رسول اکرم فرمود:
( بهترین زنان شما زنی است که وقتی همسرش او را می نگرد شاد و مسرورش گرداند.)
4. زن ولود باشد
5. اصالت خانوادگی
بعد از انتخاب همسر شایسته و صالح حال نوبت به انتقال نطفه از پدر به مادر و شرایط خاص آن است که عامل مهم وراثت است .
1. در آن موقع مواظب باشد که با تخیل بد دستخوش وسوسه های شیطان نشود .
2. فرد باید مواظب باشد که غذای حرام نخورد و حتی غذایش شبهه ناک نباشد .
سهم مادر در تربیت پیش از تولد فرزند به مراتب بیشتر از پدر است .
شعر علامه غروی شعری است متعهدانه از روی درد و عشق سروده شده ، فریادی که از عمق جانی بی قرار برآمده و در پس کوچه های محبت معشوق ازلی ، طنین انداز گشته است شعر علامه غروی،پیش از هر چیز فارغ از هر گونه سبک و قالب و تکنیک ، شعر اهل بیت (علیهم السلام) است . او تمامی هنر خویش را عاشقانه به پای این خاندان می ریزد تا بندگی عارفانه اش را اثبات کند:
«مفتقر» بنده درگاه ولایت شو و بس
نیست در ملک حقیقت به از این درگاهی
ایشان با اختیار نمودن تخلص « مفتقر» به معنای نیازمند ، بیش از پیش بندگی اش را در درگاه پروردگار ثابت کرده است . از این نظر شاید بتوان علامه را صاحب سبکی مخصوص خود دانست ؛ چه در تاریخ ادب پارسی کم تر شاعری را توان یافت که به تمامی، دیوان خود را مدح و منقبت اهل بیت ( علیهم السلام) اختصاص داده باشد .
علامه ادیب ، غروی، در غزلسرایی بیش از هر شاعر دیگری به حافظ التفات داشته و به نظر می رسد تعداد زیادی از عزلهای خویش را به استقبال از غزلهای آسمانی خواجه ، در همان وزن و قافیه به سریر سرایش نشانده است که از میان تنها به یک مورد اشاره می کنیم :
مست صهبای تو در هر گذری نیست که نیست
زانکه سودای تو در هیچ سری نیست که نیست
حافظ:
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
علاوه بر حافظ علامه غروی در قوالب مختلف شعری خویش به شعرای دیگری همچون فروغ بسطامی ،طائب تبریزی ، سعدی ، خواجوی کرمانی ، محتشم کاشانی ، مولانا و جمال الدین عبدالرزاق و عمان سامانی اقتدا کرده است .
در انتها دو بند از ترکیب بندی هفت بندی را که علامه غروی در مورد مصائب حضرت زهرا(س) بعد از حضرت رسول (ص) سروده ، به زمزمه جان می نشینیم :
کعبه ویران شد حرم از سوز صاحبخانه سوخت
شمع بزم آفرینش با هزاران اشک و آه
شد چنان کز دود آهش سینه کاشانه سوخت
آتشی در بیت معمور ولایت شعله زد
تا ابد زان شعله هر معمویو هر ویرانه سوخت
آه از آن پیام شکن کز کینه خم غدیر
آتشی افروخت تا هم خم و هم خمخانه سوخت
لیلی حسن قدم چون سوخت از سر تا قدم
همچو مجنون عقل رهبر را دل دیوانه سوخت
گلشن فرخ فر توحید آن دم شد تباه
کز سموم شرک آن شاخ گل فرزانه سوخت
گنج علم و معرفت شد طعمه افعی صفت
تا که از بیداد دو نان گوهر یکدانه سوخت
حاصل باغ نبوت رفت بر باد فنا
خرمنی در آرزوی خام آب و دانه سوخت
کرکس دون پنجه زد بر روی طاووس ازل
عامی از حسرت آن جلوه مستانه سوخت
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود
طور سینای تجلی مشعلی از نور بود
سینه سینای عصمت مشتعل از نار بود
ناله بانو زد اندر خرمن هستی شرر
گویی اندر طور غم چون نخل آتش بار بود
آن که کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی
از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود؟
گردش گردون دون ، بین کز جفای سامری
نقطه پرگار وحدت مرکز مسمار بود
صورتش نیلی شد از سیلی که چون سیل سیاه
روی گیتی زین مصیبت تا قیامت تار بود
شهریاری شد به بند بنده ای از بندگان
آن که جبرئیل امینش بنده دربار بود
از قفای شاه ، بانو با نوای جان گداز
تا توانایی به تن یاقوت رفتار بود
گر چه بازو خسته شد وز کار دستش بسته شد
لیک پای همتش بر گنبد دوار بود
اینترنت ، منبر دوم تبلیغ اسلام است .
یک طلبه وبلاگ نویس که دو سال پیاپی به عنوان بلاگر برتر عرصه وبلاگ های قرآنی شناخته شده ، اینترنت را منبر دوم معرفی اسلام خواند و گفت :
یک وبلاگ دینی موفق ، ارتباط مستقیم با مطالعه و تحقیق دارد و طلاب نباید از این نکته غافل شوند . امیر عسگری افزود: استفاده از اینترنت و وبلاگ نویسی در عصر تبادل اطلاعات و ارتباطات روشی مناسب برای بیان و نشر فرهنگ این ادبستان عظیم الهی است .
وبلاگ نویس برگزیده نمایشگاه بین المللی قرآن کریم در ادامه بیان داشت : وبلاگ نویسی می تواند نقش بسیار موثر و سازنده ای برای نشر فرهنگ قرآنی در سطح جامعه به ویژه جوانان ایفا کند ؛ زیرا آمار نشان می دهد که تعداد کاربران اینترنت روز به روز در حال افزایش است و طلاب و مبلغان دینی می توانند از این ابزار کارآمد به عنوان منبر دوم تبلیغی خود استفاه کنند .
امیر عسگری از طلاب موفق حوزه علمیه تهران است که از سال 1382 در عرصه وبلاگ نویسی دینی فعالیت جدی دارد و در سال های 1383 و 1384 به عنوان وبلاگ نویس برگزیده نمایشگاه بین المللی قرآن کریم انتخاب و معرفی شده است . هم اکنون وی در وبلاگ شخصی خود به نشانی www.rezvan.persianblog.com به نشر فرهنگ و معارف قرآنی می پردازد.
فیلم مستند و جدید (اردوگاه مسیح ) که در این مقاله به نقد کشیده شده است ، فاش می کند که جمهوری خواهان و محافظه کاران جدید حاکم بر کاخ سفید، چگونه از مذهب و کودکان کم سن و سال در راستای اغراض دنیوی و منافع سیاسی( و در واقع ، منافع اقتصادی شرکت های بزرگ صنعتی - نظامی آمریکا) بهره برداری می کنند . نویسنده هر چند می کوشد در طی نقد خود ، از ارزش و سندیت این فیلم بکاهد و پروتستان های انجیلی را از تند روی تخطئه نماید . ولی آنچه برای مخاطب اهمیت درجه اول دارد ، اطاعات بکر و غیر قابل کتمانی است که فیلم در مورد وجود اردوگاه های شست و شوی مغزی کودکان در آمریکا به دست می دهد .
فیلم جدید و مستند ( اردوگاه مسیح ) مربوط به یک اردوگاه تابستی در داکوتای شمالی است که در آنجا به کودکان شش ساله برای تبدیل شدن به یک سرباز فداکار مسیحی در ارتش خدا آموزش داده می شود . این اردوگاه به عنوان نمونه مکانی است که احساسات فردی در آن به عالی ترین درجات می رسد .
این فیلم توسط هیدی اوین و راشل گاردی ساخته شد . این دو نفر همچنین کارگردانی فیل کودکان بارکا را که سر و صدای زیادی به پا کرد ، بر عهده داشتند ؛ این فیلم در جشنواره فیلم تریبکا در سال 2006 جایزه ویژه هیات داوران را از آن خود کرد و باعث تحسین و بهت بینندگان شد .
این دو کارگردان ، روابط متقابل و روزمره جهانی را ماهرانه تسخیر کردند . این شیروه برای بسیاری از بینندگان فیلم بیگانه است : در آن کودکانی را می بینید که به زبان خود ، از تولد دوباره شان در پنج سالگی سخن می گویند .
ستاره این فیلم پاستور بکی فیشر است ؛ کسی که درباره ماموریت وحشت آور کودکان روی آتش اردوگاهش چنین توضیح می دهد : من می خواهم جوانان متعهد شوند که جان را برای گاسپل فدا کنند ، همان طور که در پاکستان چنین می کنند . در این اردوگاه از کودکان پرسیده می شود : چند نفر از شما می خواهند جانشان را برای مسیح بدهند ؟ از هر طرف سریعا دستان کوچک به هوا می رود . به آنها گفته می شود ما مجبوریم که قدرت دشمن دولت را در هم شکنیم . بکی فریاد می کشد : معنی جنگ است ! آیا شما درآن شرکت می کنید یا نه ؟ دستان کوچک بیشتری به هوا می رود .
این دو کارگردان به پرچم مسیحی اعلام وفاداری می کنند و به یک بازی ویدئویی تحت نام ماجرای خلقت مشغول هستند ، فیلمی که در آن ، فرضیه تکامل رد می شود . یک مادر به کودکانش در تکالیف مدرسه کمکم می کند و به آنها می گوید : که گرم شدن زمین واقعی نیست . علم چیزی را ثابت نمی کند .
سپس این فیلم ما را به محوطه اردوگاه بر می گرداند . در آنجا کودکان برای آموزش روزانه خود جمع شده اند . ناگهان، مشاور اردوگاه یک مقوای برش داده به شکل یک انسان را جلوی گروهی قرار می دهد:
این تصویر مسیح نیست ، بلکه تصویر جرج بوش است . همه کف می زنند و بکی بچه ها را تشویق می کند که به رئیس جمهوری سلام بدهند . بکی مدعی می شود ( رئیس جمهوری بوش از اینکه یک مسیحی است ، افتخار می کند .
منبع www.alternet.org
مادر، لبهای خشکیده اش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست . بغض گلویم را گرفته بود اما نمی توانستم گریه کنم . دو رد اشک بر گونه های مادر جا مانده بود .
بی صدا گریسته بود وقتی برادر کوچکم را آوردند . هیچ نگفته بود به پدر، که پدر هم پیر شده بود و کنار چشمهای زیبایش چند چروک عمیق و تازه افتاده بود ...
وقتی صدای پای پدر را که به خیمه نزدیک می شد شنیدم ، بیرون دویدم ، فکر کردم حداقل به خاطر علی کوچکمان آبی به پدر داده اند . اول به لبهای بابا نگاه کردم . همچنان خشکیده و داغمه بسته بود و ترک برداشته. نگاهم که به دست پدر افتاد ، ماندم . در یک قدمی پدر بودم و نمی توانستم تکانی بخورم . از دست بابا قطره قطره چیزی بر زمین می چکید که سرخی اش را باور نکردم . به خود آمدم . نگران شدم ، آرام بازوی پدر را لمس کردم و پرسیدم: پدر جان! چه شده؟! زخم برداشته اید؟
پدر جوابی نداد . تنها نگاهم کرد . چشمهایش برق همیشگی را نداشت . پلکهایش را بست . دیگر صدای هیاهوی لشگریان ابن سعد را نمی شنیدم . تنها دو صدا در سکوت دشت به گوش می رسید . صدای قطره های خونی که از دست پدر می چکید و زمین تشنه و ترک خورده آنها را در کام خود فرو می کشید ، و صدای نفسهای پدر، که مثل همیشه آرام و منظم نبود . چه شده بود که این گونه تند نفس می کشید ؟ همزمان با صدای نفس ، آهی فرو خورده نیز می آمد ،فهمیدم ، بی اختیار اشکم سرازیر شد . قامت پدر خمیده و نشست .
گفت : عمه ات زینب را صدا بزن !
دستهایم را بر شانه پدر گذاشتم و به قنداقه علی خیره شدم . تیری بلند بر گلوی علی نشسته بود . همان گلوی نازکی که بابا همیشه آن را می بوسید . چرا آن را ندیده بودم ؟! شاید چون باورم نمی شد که به علی کوچکمان آب نداده باشند، و حتی ...
قطرات خون لباس پدر را سرخ کرده بود . پرسیدم : عمه را صدا بزنم ؟ پس مادر؟... که پدر پیشانی عرق کرده اش را خم کرد و من دیدم قطره های درشت عرق بر قنداقه خونین علی چکید . دستهایم را دور شانه های ستبر پدر حلقه کردم و سرم را روی شانه اش گذاشتم . پدر دستهایم را لمس کرد و گفت : برو دختر عزیزم .
آرام و بی صدا به خیمه برگشتم . عمه روبروی مادر نشسته بود . آرام صدایش کردم : عمه جان! پدر شما را می طلبد .
مادر تا این جمله را شنید ، با عجله دستهایش را به ستون خیمه گرفت و از من پرسید : آب نوشید ؟! سرم را پایین انداختم و دست عمه را که برخاسته بود گرفتم و با خود بیرون بردم . دست عمه شانه هایم را فشرد. ناگفته خود دانسته بود . همانطور که به سوی پدر قدم بر می داشت ، صدا زد : برادرم ! و پدر دیگر نتوانست قنداق را نگه دارد . کنار خیم آن را بر زمین گذاشت . شمشیرش را از غلاف بیرون کشید و با آن مشغول کندن زمین شد . صدای نفسهای پدر همچنان تند و بریده بریده بود . عمه سکوت کرد . و من دیدم که اشکهایش بی صدا و با هق هقی فرو خورده بر گونه هایش جاری شد . پس از آنکه پدر خاک تشنه را به بدن کوچک علی اصغر سیراب کرد. سرش را بالا آورد و از عمه پرسید رباب؟! و من منتظر مادر بودم که بیاید ، اما نیامد . به خیمه رفتم و دیدمش که لبهای خشکیده اش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست .
همچنان دست بر عمود خیمه ایستاده بود و بر پرده بیرونی خیمه خیره شده بود . وقتی متوجه شد ، گفت : به پدرت بگو من در خیمه می مانم . نگران نباشد ... .
و لبهایش را به هم فشرد و دیگر هیچ نگفت... .
بیرون رفتم . تشنه بودم و قطره های اشکم را بر لبانم مزمزه می کردم. پدر صورتم را دید ،چهره اش درهم شد، با بغضی فرو خورده گفت : سکینه من ! آرامش من ! بعد از من گریه های بسیار در پیش خواهی داشت . اما تا آن دم که جان در بدن دارم ، با این اشک جان گداز خود دلم را آتش مزن ! پس از آن که کشته شدم ، تو که بهترین زنانی ، سزاوارترین فرد برای گریستن بر من هستی ، مراقب مادرت باش ... .
و من چشمهایم را بستم تا دیگر گریه نکنم . و در دل به خود قول دادم تا به حرف پدر عمل کنم .
اما وارستگی آن چنان به نیستی و فنا نزدیک است که هیچ چیز ولو آن که بسیار لطیف و عالی باشد نمی تواند غایت آن محسوب شود مگر خود خداوند که آن چنان لطیف و بسیط است که به خوبی در هر قلب وارسته ای می گنجد . بنابراین مقام وارستگی گنجایش چیزی جز خداوند را ندارد.
«پرستش از خدا .... ، مایستر الکهارت»
با اندکی دقت می توان فهمید هدفی که ما برای زندگی خود در نظر می گیریم ههم زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد ؛ به تعبیر دیگر به زندگی «جهت» و «معنی» می دهد و انسان هدفمند انسان روشمند است . اگر انسان در زندگی خود روشهای متفاوتی دارند به این دلیل است که هدفهای مختلفی را دنبال می کنند ؛ هر قدر این هدف با ارزش و والاتر باشد ، به همان اندازه انسان از ارزش و کیفیت عالی تری برخوردار خواهد شد ؛ بنابر این سعادت و کمال انسان در گرو «شناخت هدف » و آگاهی از « فلسفه حیات » است و همین امر باعث می شود تا در زندگی خویش روشمندی را جایگزین کند زیرا انسان هدفمند ، مهارت جو و روشمند است .
البته نباید فراموش کنیم که گاهی سرگرم شدن به کارهای روزمره و به خصوص غرق شدن در ظاهر زندگی و کامیابی های مادی ، انسان را از توجه به این مساله اساسی باز می دارد . چه بسا افرادی سالهای در این دنیا زندگی می کنند اما هرگز به این اساس ترین مساله خود فکر نمی کنند یا نسبت به آن بی اعتنا هستند . تجربه نشان داده است که این مساله هر جا به طور جدی برای شخص مطرح شده ، تحول و تحرک عمیقی به دنبال داشته است و چه بسا بیداری و دگرگونی ارزشمندی در او ایجاد شده است .
آن وقتی که هنوز مرد به عنوان یک نوجوان مشغول بازی است زن مشغول راز و نیاز با خداوند و نماز و تکالیف دیگر است ، و این همه نشانه آن است که زن برای دریافت فضایل ، از مرد شایسته تر است . بنا بر این اساس بلوغ ، یک شرافت است . آن ها که اهل سلوکند می گویند: ما مشرف شدیم نه مکلف ؛ زیرا زحمت و مشقتی در کار نیست ، بلکه شرف در کار است .
از طرفی متخصصان می گویند : « رشد دختران سریع تر از پسران است . به این معنا که رشد استخوان بندی ، رویش دندان ها و رشد غدد تناسلی در آن ها سریع تر از پسرها که در حدود یک یا دو سال می باشد ، در تمام مدت کودکی و بلوغ پایدار است » (روان شناسی اختلالی ، ص 202 و 203 .
Design By : Pichak |